مرا هر کس که بیرون میکشد از گوشه خلوت
ستمکاری است کز آغوش یارم میکشد بیرون
(صائب)
• دیگران را عیش و شادی گر چه در صحرا بود/ عیش ما هر جا که یار آنجا بود آنجا بود/ تنگچشمان را نیاید روی زیبا در نظر/ قیمت گوهر چه داند هر که نابینا بود/ از نکورویان هر آنچ آید نکو باشد ولی/ یار زیبا گر وفاداری کند زیبا بود (خواجوی کرمانی)
• من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را/ به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را/ نه دستی داشتم بر سر نه پایی داشتم در گل/ به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را/ چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم/ که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را/ گر این وضع است میترسم که با چندین وفاداری/ شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را/ چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه میداری/ نمیبایست کرد اول به این حرف آشنا خود را/ ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل/ کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را (وحشی بافقی)
• ای یار جفاکرده پیوندبریده/ این بود وفاداری و عهد تو ندیده/ در کوی تو معروفم و از روی تو محروم/ گرگ دهن آلوده یوسف ندریده/ ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند/ افسانه مجنون به لیلی نرسیده/ بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم/ چون طفل دوان در پی گنجشک پریده/ با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد/ رفتیم دعاگفته و دشنام شنیده/ روی تو مبیناد دگر دیده سعدی/ گر دیده به کس بازکند روی تو دیده (سعدی)
• نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری/ عهد و پیمان و وفاداری و دلبندی و یاری/ ای خردمند که گفتی نکنم چشم به خوبان/ به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری/ آرزو میکندم با تو شبی بودن و روزی/ یا شبی روز کنی چون من و روزی به شب آری/ هم اگر عمر بود دامن کامی به کف آید/ که گل از خار همیآید و صبح از شب تاری (سعدی)
• پیش ازین، بر رفتگان افسوس میخوردند خلق/ میخورند افسوس در ایام ما بر ماندگان (صائب). شبی در راه سفری حال بدم ناگاه خوش شد. سببش نیافتم. بر دلم گذشت که «شاید به خاک رفتهای از ماورای خاک/ روح مرا به فاتحهای شاد میکند». نمیدانم ما بیشتر نیازمند فاتحهایم یا رفتگان؟ ولی میدانم آنان اسیر خاک نیستند، ما اسیران خاکیم. برای خودمان و رفتگان آمرزش بخواهیم در این شب جمعه نیز. م.ب.
• هرچه هست و بود و خواهد بود، جمله در قرآن است که «ولا رطب ولا یابس الا فی کتاب مبین»؛ اما تو قرآن کجا بینی؟ هیهات! هیهات! قرآن در چندین هزار حجاب است؛ تو محرم نیستی. و اگر در درون پرده تو را راه بودی، این معنی که میرود بر تو جلوه کردی (تمهیدات عین القضات همدانی. ص 169)
• چون سیاهی شد ز مو، هشیار میباید شدن/ صبح چون روشن شود بیدار میباید شدن/ داشتم چون سرو از آزادگی امیدها/ من چه دانستم چنین سر در هوا خواهم شدن؟ (صائب)
• چه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با او/ سخنی ز عشق گویند و در او اثر نباشد (سعدی)
• حکایت دل ما را کسی به دوست نکرد/ نظر به بغض غریبی که در گلوست نکرد/ چه دشمنی؟ که چنین دشمنی نبود مرا / به دشمنی، که کس این دشمنی به دوست نکرد/ تلنگری به دل چون سهتار من ننواخت/ و رحم بر غم این تار پارهپوست نکرد (م.ب.)
• تو را سری است که با ما فرو نمیآید/ مرا دلی که صبوری از او نمیآید/ جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب/ که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید/ اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش/ بد از من است که گویم نکو نمیآید (سعدی)
• سودای عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیوانگی عشق بر همه عقلها افزون آید. هرکه عشق ندارد، مجنون و بیحاصل است. هر که عاشق نیست خودبین و پر کین باشد و خودرای. عاشقی بیخودی و بیراهی باشد. دریغا، همه جهان و جهانیان کاشکی عاشق بودندی تا همه زنده و با درد بودندی (تمهیدات عین القضات، ص98)
• خوش است خلوت اگر یار یار من باشد/ نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد/ من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم/ که گاهگاه بر او دست اهرمن باشد/ روا مدار خدایا که در حریم وصال/ رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد/ همای گو مفکن سایه شرف هرگز/ در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد/ بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل/ توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد/ هوای کوی تو از سر نمیرود آری/ غریب را دل سرگشته با وطن باشد/ بسان سوسن اگر ده زبان شود حافظ/ چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد (حافظ)
• طاعت ما نیست غیر از شستن دست از جهان/ گر نماز از ما نمیآید، وضویی میکنیم (صائب)
• مرا هر کس که بیرون میکشد از گوشه خلوت/ ستمکاری است کز آغوش یارم میکشد بیرون (صائب)
• تفاوت در قبله عشق عارضی بود، اما حقیقت او از جهات منزه است که او را روی در جهت نمیباید داشت تا عشق بود. اما ندانم دست کسب وقت آب به کدامین زمین برد (سوانح احمد غزالی)
• خبر به آینه میگیرم از نفس هر دم/ به زندگی شدهام بس که بدگمان بی تو (صائب)
• گر باد شوم بر تو وزیدن نگذارند/ ور حسن شوم روی تو دیدن نگذارند/ تا سر زده شادی به دلم، سوخته عشقت/این سبزه ازین خاک دمیدن نگذارند/ این رسم قدیم است که در گلشن مقصود/ بر خاک بریزد گل و چیدن نگذارند/ گر شربت اگر زهر، به لب چون رسد این جام/ باید همه نوشید، چشیدن نگذارند/ از تربیت آب و هوا در چمن عشق/ نخلی که شود خشک، بریدن نگذارند (عرفی شیرازی)
• از آن فسرده ترم کز ملامت اندیشم/ به خون مرده من نیشتر چه خواهد کرد؟ نشد ز بی پر و بالی گشاد کار مرا/ به من مساعدت بال و پر چه خواهد کرد؟ مرا ز یاد تو برد و تو را ز خاطر من/ ستم زمانه ازین بیشتر چه خواهد کرد؟ (صائب)
• ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی/ من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی/ بوی یکرنگی از این نقش نمیآید خیز/ دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی/ سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن/ ای جهاندیده ثبات قدم از سفله مجوی/ دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر/ از در عیش درآ و به ره عیب مپوی/ شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار/ بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی/ روی جانان طلبی آینه را قابل ساز/ ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی/ گوش بگشای که بلبل به فغان میگوید/ خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی (حافظ)
• خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست/ ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست/ هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار/ کس را وقوف نیست که انجام کار چیست/ پیوند عمر بسته به موییست هوش دار/ غمخوار خویش باش غم روزگار چیست (حافظ)
• ایام مبارک باد از شما/ مبارک شمایید/ ایام میآید تا به شما مبارک شود (شمس تبریزی). فرارسیدن بهار بر همراهان گرامی خجسته باد
• کنون که فتنه فرا رفت و فرصت است ای دوست / بیا که نوبت انس است و الفت است ای دوست/ دلم به حال گل و سرو و لاله می سوزد/ ز بس که باغ طبیعت پرآفت است ای دوست/ مگر تاسفی از رفتگان نخواهی داشت/ بیا که صحبت یاران غنیمت است ای دوست/ عزیز دار محبت که خارزار جهان/ گرش گلی است همانا محبت است ای دوست/ به کام دشمن دون دست دوستان بستن/ به دوستی که نه شرط مروت است ای دوست/ فلک همیشه به کام یکی نمیگردد/ که آسیای طبیعت به نوبت است ای دوست (شهریار)
• در بزم دل از روی تو صد شمع برافروخت/ وین طرفه که بر روی تو صد گونه حجاب است (حافظ). پیشنهاد خانم باروتی
• کسی که مینهد از حد خود قدم بیرون/ کبوتری است که میآید از حرم بیرون/ دلیل راحت ملک عدم همین کافی است/ که طفل گریه کنان آید از عدم بیرون (صائب)
• دیشب داشتم تامل ایام گذشته میکردم و بر عمر تلف کرده تاسف میخوردم و تصمیمهایی میگرفتم. امروز عصر، پشت چراغ قرمز مرد معلولی آمد و به زور فالی به دستم داد. یکی هم برای خودم برداشتم و این ابیات آمد: • چرا نه در پی عزم دیار خود باشم/ چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم/ غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم/ به شهر خود روم و شهریار خود باشم/ ز محرمان سراپرده وصال شوم/ ز بندگان خداوندگار خود باشم/ چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی/ که روز واقعه پیش نگار خود باشم/ ز دست بخت گرانخواب و کار بیسامان/ گرم بود گلهای رازدار خود باشم/ همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود/ دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم/ بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ/ وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
• زین بیابان میبرم خود را برون چون گردباد/ بیش ازین نتوان غبار خاطر صحرا شدن (صائب)
• ندارد کیمیایی چون محبت عالم امکان / که خون از مهر در پستان مادر شیر میگردد (صائب). مطایبه شازده افسر: خط ریحان صفحه رخ تو/ ای دریغا که شد خط میخی/ بعد از این بایدت به موزه نهاد/ که شدی از بتان تاریخی. با سپاس از استاد تاجبخش
بر گردن که میتوان انداخت غیر عشق؟/ این داغ را که جای دگر خوردهایم ما! * دو فصل است تقویم دلتنگیام/ خزانی که هست و بهاری که نیست * با سپاس از فرخ حاجی علی
الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنوبَنا و قِنا عَذابَ النّارِ.
آنان که مى گویند: پروردگارا، قطعاً ما ایمان آوردیم، پس گناهانمان را بیامرز و ما را از عذاب آتش نگاه دار.16
الصّابِرینَ وَالصّادِقینَ وَالْقانِتینَ وَالْمُنفِقینَ وَالْمُسْتَغْفِرینَ بِالأَسْحارِ.
آنان که صبر کنندگان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرهایند.17
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلَـهَ إِلاّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ و أُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِماً بِالْقِسْطِ لا إِلَـهَ إِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.
خدا در حالى که برپا دارنده عدل است گواهى مى دهد که هیچ معبودى جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهى مى دهند که هیچ معبودى جز او نیست؛ معبودى که تواناى شکست ناپذیر و حکیم است.18
إِنَّ الدّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلامُ و مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوْتُواْ الْکِتابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ ما جاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ و مَن یَکْفُرْ بِآیاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَریعُ الْحِسابِ.
مسلماً دینِ [واقعى که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است. و اهل کتاب [درباره آن] اختلاف نکردند مگر پس از آنکه آنان را [نسبت به حقّانیّت آن] آگاهى و دانش آمد، این اختلاف به خاطر حسد و تجاوز میان خودشان بود؛ و هر کس به آیات خدا کافر شود [بداند که] خدا حسابرسى سریع است.19
فَإنْ حآجّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلّهِ و مَنِ اتَّبَعَنِ و قُل لِّلَّذینَ أُوْتُواْ الْکِتابَ وَ الأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَموا فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَاللّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ.
پس اگر با تو جدل کردند، [در پاسخشان] بگو: من و همه پیروانمْ وجود خود را تسلیم خدا کرده ایم. و به اهل کتاب و به بىسوادانِ [مشرک] بگو: آیا شما هم تسلیم شده اید؟ پس اگر تسلیم شوند، قطعاً هدایت یافته اند، و اگر روى گرداندند [برتو دشوار و سخت نیاید] که آنچه بر عهده توست فقط ابلاغ [پیام خدا] ست؛ و خدا به بندگان بیناست.20
إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرونَ بِآیاتِ اللّهِ و یَقْتُلونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ و یَقْتُلونَ الِّذینَ یَأْمُرونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذابٍ أَلیمٍ.
کسانى که پیوسته به آیات خدا کفر مى ورزند و همواره پیامبران را به ناحق مى کشند و از مردم کسانى را که امر به عدالت مى کنند به قتل مى رسانند، پس آنان را به عذابى دردناک بشارت ده.21
أُولَـئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ و ما لَهُم مِّن نّاصِرینَ.
آنان کسانى اند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه و بى اثر شده، و براى آنان هیچ یاورى نخواهد بود.22
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوْتوا نَصِیباً مِّنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلَى کِتابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَریقٌ مِّنْهُمْ و هُم مُّعْرِضونَ.
آیا به کسانى که بهره اى اندک از کتاب [تورات و انجیل] به آنان داده شده ننگریستى که به سوى کتاب خدا خوانده مى شوند تا در میان آنان [درباره احکام الهى و نبوّت پیامبر اسلام] داورى کنند؟ سپس گروهى از آنان در حالى که اعراض کننده [از حق و حقیقت] اند، روى مى گردانند.23
ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلاَّ أَیّاماً مَّعْدُوداتٍ و غَرَّهُمْ فی دینِهِم مّا کانوا یَفْتَرونَ.
این رویگردانى به خاطر آن است که گفتند: هرگز آتش [دوزخ در روز قیامت] جز چند روزى به ما نمى رسد و آنچه همواره افترا و دروغ [به خدا] مى بستند، آنان را در دینشان مغرور کرده است.24
فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لاَّ رَیْبَ فیهِ و وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مّا کَسَبَتْ و هُمْ لا یُظْلَمونَ.
پس چه خواهند کرد، هنگامى که آنان را براى روزى که هیچ شکى در آن نیست گرد آوریم، و به هر کس آنچه [از نیک و بد] به دست آورده، به طور کامل داده شود، و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.25
308 روز گذشت و به آیه 15 سوره آل عمران رسیدیم. اکنون گروه قرآن 100 نفر است. سپاسگزارم از مهربانی همه عزیزان، به ویژه آغازگران آن: گرامیان، ربانی نژاد، میرشکاک، باروتی، و حاجیعلی. ارسال آیات با پنل به مساعدت مصطفی باغبانی ممکن شد. هزینههای آن را نیز ایشان و جمعی از دوستان تقبل فرمودند. خانمها و آقایان: میرشکاک، مقیمی، علینقی، قدمی، مرعشی و جز ایشان که متاسفانه نامشان را در خاطر ندارم. از همگی سپاسگزارم و اجرشان را از خدا میخواهم. اگر عمری باشد سال 94 نیز در خدمت خواهم بود.
در پناه قرآن باشید. م.ب.
سوره آل عمران
سوره آل عمران از سورههای مدنی قرآن و شامل 200 آیه است. نامهای دیگر این سوره، استغفار و طیبه است. در فضائل قرائت این سوره آمده است: هر کس سوره آل عمران را قرائت کند به ازای هر آیه از آن، امانی بر روی پل جهنم به او داده خواهد شد. (تفسیر مجمع البیان، ج2، ص7)
بسم الله الرحمن الرحیم. الم (1) اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ (2)
به نام خدا که رحمتش بىاندازه است و مهربانىاش همیشگى. الم. خداى یکتا که جز او هیچ معبودى نیست، زنده و قائم به ذات است.
نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّما بَیْنَ یَدَیْهِ و أَنزَلَ التَّوْراةَ وَالإِنجیلَ.
این کتاب را تدریجاً به حق و راستى بر تو نازل کرد که تصدیق کننده کتابهاى پیش از خود و تورات و انجیل است.3
مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنّاسِ و أَنزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذینَ کَفَروا بِآیاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَاللّهُ عَزیزٌ ذُو انتِقامٍ.
پیش از این براى هدایت مردم فرستاد، و فرقان را نازل کرد. مسلماً کسانى که به آیات خدا کافر شدند، براى آنان عذابى سخت است و خدا تواناى شکستناپذیر و صاحب انتقام است.4
إِنَّ اللّهَ لا یَخْفَىَ عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الأَرْضِ و لا فِی السَّماء.
یقیناً چیزى در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نیست.5
هُوَ الَّذی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلَـهَ إِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.
اوست که شما را در رحمها[ى مادران] به هرگونه که مىخواهد تصویر مىکند. جز او هیچ معبودى نیست؛ تواناى شکستناپذیر و حکیم است.6
هُوَ الَّذیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُّحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ و أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْویلِهِ و ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرّاسِخونَ فِی الْعِلْمِ یَقولونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنا و ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبابِ.
اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشى از آن کتاب، آیات محکم است و آنها اصل و اساس کتاباند، و بخشى دیگر آیات متشابه است ولى کسانى که در قلوبشان انحراف است براى فتنهانگیزى و تاویل آن از آیات متشابهش پیروى مىکنند، و حال آنکه تفسیر واقعى آنها را جز خدا نمىداند. و استواران در دانش مىگویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه از سوى پروردگار ماست. و جز صاحبان خرد متذکّر نمىشوند.7
رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا و هَبْ لَنا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهّابُ.
پروردگارا، دلهامان را پس از آنکه هدایتمان فرمودى منحرف مکن و از سوى خود رحمتى برما ببخش؛ زیرا تو بسیار بخشندهاى.8
رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النّاسِ لِیَوْمٍ لاّ رَیْبَ فیهِ إِنَّ اللّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ.
پروردگارا، قطعاً تو در روزى که هیچ شکى در آن نیست گردآورنده همه مردمى؛ مسلماً خدا خلف وعده نمىکند.9
إنَّ الَّذینَ کَفَروا لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ و لا أَوْلادُهُم مِّنَ اللّهِ شَیْئاً و أُولَـئِکَ هُمْ وَقودُ النَّارِ.
یقیناً اموال و فرزندان کافران هرگز چیزى از [عذاب] خدا را از آنان برطرف نمىکند؛ و اینانند که هیزم آتشاند.10
کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبوا بِآیاتِنا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنوبِهِمْ وَاللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ.
[روشِ آنان] مانند روش فرعونیان و کسانى است که پیش از آنان بودند که آیات ما را تکذیب کردند، پس خدا هم آنان را به گناهانشان مؤاخذه کرد؛ و خدا سخت کیفر است.11
قُل لِلَّذینَ کَفَروا سَتُغْلَبونَ و تُحْشَرونَ إِلَى جَهَنَّمَ و بِئْسَ الْمِهادُ.
به کافران بگو: به زودى شکست مىخورید و به سوى دوزخ محشور مىشوید، و آن بد آرامگاهى است.12
قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ و أُخْرَى کافِرَةٌ یَرَوْنَهُم مِّثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَاللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشاءُ إِنَّ فی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لَّأُوْلِی الأَبْصارِ.
تحقیقاً براى شما در دو گروهى که [در جنگ بدر] با هم رو به رو شدند، نشانهاى بود، گروهى در راه خدا مىجنگیدند و گروه دیگر کافر بودند که اهل ایمان را به چشم خویش دو برابر مىدیدند. و خدا هر که را بخواهد با یارى خود تأیید مىکند؛ مسلماً در این عبرتى براى دارندگان بصیرت است.13
زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساء وَالْبَنینَ وَالْقَناطیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمآبِ.
عشق به خواستنىها [که عبارت است] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و کشت و زراعت، براى مردم آراسته شده است؛ اینها کالاى زندگىِ دنیاست؛ و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.14
قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْری مِن تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها و أَزْواجٌ مُّطَهَّرَةٌ و رِضْوانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ.
بگو: آیا شما را به بهتر از این [امور] خبر دهم؟ براى آنان که پرهیزکارى پیشه کردهاند، در نزد پروردگارشان بهشتهایى است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنجا جاودانهاند و [براى آنان] همسرانى پاکیزه و خشنودى و رضایتى از سوى خداست؛ و خدا به بندگان بیناست.15
درود
نمیدانم میدانید یا نه، که بنده نیز برای هرماه و هرسال در فرجام آن نامی میگذارم. سال 90 «سال مهربانی و امیدواری» بود، سال 91 «سال مهربانی و وفاداری»، و 92 «سال مهربانی و شکیبایی». سال 93 را به تلخی فراق دو دوست، سال «مهربانی و دلشکستگی» نام کردم. امید دارم شما عزیزان در لحظات یا مقلب القلوب، «بدان بهار که میروید از نسیم دعا»، «دل شکسته من را به ویژه یاد کنید». آرزو میکنم سالهای پیش رو برای همه مردم «سال مهربانی و فراوانی» باشد. سرتان سبز، دلتان خوش، نوروزتان پیروز.
با مهر و فروتنی و سپاسداری- م. باغبان
و إِن کُنتُمْ على سَفَرٍ و لَمْ تَجِدوا کاتِباً فَرِهانٌ مَّقْبوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُم بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذی اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ و لا تَکْتُموا الشَّهادَةَ و مَن یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِما تَعْمَلونَ عَلیمٌ.
و اگر در سفر بودید و نویسندهاى نیافتید، وثیقههاى دریافت شده [جایگزین سند و شاهد] است. و اگر یکدیگر را امین دانستید [وثیقه لازم نیست] پس باید کسى که امینش دانستهاند، امانتش را ادا کند. و از پروردگار خود، پروا نماید. و [اى شاهدان!] شهادت را پنهان نکنید و هر که آن را پنهان کند، یقیناً دلش گناهکار است؛ و خدا به آنچه انجام مىدهید داناست.283
لِّلَّهِ ما فِی السَّماواتِ و ما فِی الأَرْضِ و إِن تُبْدوا ما فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفوهُ یُحاسِبْکُم بِهِ اللّهُ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشاءُ و یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ.
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایى خداست، و اگر آنچه [از نیّتهاى فاسد و افکار باطل] در دل دارید آشکار کنید یا پنهان سازید، خدا شما را به آن محاسبه مىکند؛ پس هر که را بخواهد مىآمرزد، و هر که را بخواهد عذاب مىکند؛ و خدا بر هر کارى تواناست.284
آمَنَ الرَّسولُ بِما أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ و مَلآئِکَتِهِ و کُتُبِهِ و رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ و قالوا سَمِعْنا و أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا و إِلَیْکَ الْمَصیرُ.
پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ایمان آورده، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش ایمان آوردهاند. [گفتند:] ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمىگذاریم. و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزشت را خواهانیم و بازگشت [همه] به سوى توست.285
لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ و عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤَاخِذْنا إِن نَّسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا و لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذینَ مِن قَبْلِنا رَبَّنا و لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَاعْفُ عَنّا وَاغْفِرْ لَنا وَارْحَمْنا أَنتَ مَوْلانا فَانصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ.
خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایىاش تکلیف نمىکند. هر کس عمل شایستهاى انجام داده به سود اوست و هر کس مرتکب کار زشتى شده به زیان اوست. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا مرتکب اشتباه شدیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا، تکالیف سنگینى برعهده ما مگذار، چنانکه بر عهده کسانى که پیش از ما بودند گذاشتى. پروردگارا، و آنچه را به آن تاب و توان نداریم بر ما تحمیل مکن و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما رحم کن؛ تو سرپرست مایى، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما.286