"روزی یک آیه با قرآن کریم"

حفظ و قرائت قرآن، قرآن پژوهی و مطالعات قرآنی-ادبی

"روزی یک آیه با قرآن کریم"

حفظ و قرائت قرآن، قرآن پژوهی و مطالعات قرآنی-ادبی

یادداشت شصت و هفتم: یادگارهای ادب فارسی و عربی که برای همراهان ارسال شده

تاثیر سخن در نفوس آدمی به حسب اعتقاد بود (سعدالدین اسعد وراوینی. مرزبان‌نامه. به کوشش دکتر خطیب رهبر. چ 50. تهران: صفی علیشاه، 1389. ص 320).
إنّی لآمنُ مِن عَدُوٍّ عاقلٍ / وأخافُ خِلاًّ یَعتَریه جُنونُ / فالعقلُ فنٌّ واحدٌ وطَریقُهُ / أدری و أرصُدُ والجنونُ فنونُ. من از دشمن خردمند در امان و از دوستی که دیوانگی بر او چیره می‌شود هراسانم، زیرا خرد را یک شیوه است و راه آن را می‌شناسم و پاس می دارم، ولی دیوانگی را اقسام بسیار است (وراوینی. مرزبان‌نامه. به کوشش خطیب رهبر. چ 50. تهران: صفی علیشاه، 1389. ص 658).
و بباید دانست که ضایع‌تر مال‌ها آن است که از آن انتفاع نباشد و در وجه انفاق ننشیند، و نابکارتر زنان اوست که با شوی نسازد، و بتر فرزندان آن است که از اطاعت مادر و پدر ابا نماید و همت بر عقوق مقصور دارد، و لئیم‌تر دوستان اوست که در حال شدت و نکبت دوستی و صداقت را مهمل گذارد، و غافل‌تر ملوک آن است که بیگناهان از او ترسان باشند و در حفظ ممالک و اهتمام رعایا نکوشد، و ویران‌تر شهرها آن است که در او امن کم اتفاق افتد. (ابوالمعالی نصرالله منشی. کلیله و دمنه. تصحیح مجتبی مینوی. تهران: جامی، 1387. ص302).
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار / که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار/ گرت هزار بدیع‌الجمال پیش آید/ ببین و بگذر و خاطر به هیچ کس مسپار/ مخالط همه کس باش تا بخندی خوش / نه پای‌بند یکی کز غمش بگریی زار/ چه لازمست یکی شادمان و من غمگین / یکی به خواب و من اندر خیال وی بیدار؟/ کسی که از غم و تیمار من نیندیشد/ چرا من از غم و تیمار وی شوم بیمار؟/ به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی / شب شراب نیرزد به بامداد خمار / به اول همه کاری تأمل اولیتر/ بکن، وگرنه پشیمان شوی به آخر کار/ چو دیده دید و دل از دست رفت و چاره نماند / نه دل ز مهر شکیبد، نه دیده از دیدار/ نگویمت که بر آزار دوست دل خوش کن/ که خود ز دوست مصور نمی‌شود آزار/ دگر مگوی که من ترک عشق خواهم گفت/ که قاضی از پس اقرار نشنود انکار (سعدی، قصاید)
جد تو آدم، بهشتش جای بود/ قدسیان کردند پیش او سجود/ یک گنه چون کرد، گفتندش: تمام/ مذنبی، مذنب، برو بیرون خرام! / تو طمع داری که با چندین گناه/ داخل جنت شوی، ای روسیاه! (شیخ بهایی، مثنوی نان و حلوا. بخش ۸. فی الفوائد المتفرقة فیما یتضمن الاشارة الی قوله تعالی ان الله یأمرکم أن تذبحوا بقرة)
ترسم نرسی به کعبه ای شیخ/ کاین راه به سوی سومنات است/ کس تشنه نمی‌شود و گرنه/ عالم همه سر به سر فرات است (نشاط اصفهانی)
خدا که فقط خدای آدمای خوب نیس، خدای آدمای خلافکارم هس. فقط خود خداس که بین بنده‌هاش فرق نمیذاره. فی‌الواقع خداوند end لطافت end بخشش end بیخیال‌شدن و end چشم‌پوشی و end رفاقته. رفیق خوب و با مرام همه چیزشو پای رفاقت میذاره. اگه آدما مرام داشته باشن هیچ‌وقت دزدی نمی‌کنن ولی متأسفانه بعضی آدما تک‌خوری می‌کنن و اینه که خیلی بده (پرویز پرستویی. مارمولک)
با او دلم به مهر و محبت نشانه بود/ سیمرغ وصل را دل و جان آشیانه بود/ بودم معلم ملکوت اندر آسمان/ از طاعتم هزار هزاران خزانه بود/ هفتصدهزار سال به طاعت گذاشتم/ امید من ز خُلق برین جاودانه بود/ در راه من نهاد ملک دام حکم خویش/ آدم میان حلقه آن دام دانه بود/ آدم ز خاک بود و من از نور پاک او/ گفتم «منم یگانه» و او خود یگانه بود/ گویند عالمان که نکردی تو سجده‌ای/ نزدیک اهل معرفت این خود فسانه بود/ می‌خواست او نشانه لعنت کند مرا/ کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود (دیوان خاقانی شروانی. ویراسته دکتر کزازی. تهران: مرکز، 1375. ج2، ص892) 
دریغا، عشق فرض راه است همه کس را. دریغا، اگر عشق خالق نداری، باری عشق معشوق مهیا کن تا قدر این کلمات تو را حاصل شود. دریغا، از عشق چه توان گفت و از عشق چه نشان شاید داد و چه عبارت توان کرد؟ در عشق قدم نهادن کسی را مسلم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتش است هر جا که باشد جز او رخت دیگری ننهد. هر جا که رسد سوزد و به رنگ خود گرداند (عین القضات همدانی. تمهیدات. تصحیح عفیف عسیران. تهران: اساطیر، 1393. ص 96)

یادداشت شصت و ششم: متن و ترجمه آیات 243-269 از سوره بقره. ارسال شده برای همراهان

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ خَرَجوا مِن دِیارِهِمْ و هُمْ أُلوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ موتوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ و لَـکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرونَ. آیا به کسانى که از ترس مرگ از خانه‏هاى خود در حالى که هزاران نفر بودند، بیرون آمدند [با دیده عبرت] ننگریستى؟ پس خدا به آنان فرمود: بمیرید [و آنان بدون فاصله مردند،] سپس آنان را زنده کرد [تا بدانند رهایى از چنگ مرگ ممکن نیست]. خدا نسبت به مردم داراى فضل و احسان است، ولى بیشتر مردم سپاس نمى‏گزارند.243
و قاتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ وَاعْلَموا أَنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ. و در راه خدا پیکار کنید و بدانید که یقیناً خدا شنوا و داناست.244
مَّن ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً وَاللّهُ یَقْبِضُ و یَبْسُطُ و إِلَیْهِ تُرْجَعونَ. کیست آنکه به خدا وام نیکو دهد تا آن را برایش چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که [روزى را] تنگ مى‏گیرد و وسعت مى‏دهد؛ و به سوى او بازگردانده مى‏شوید.245
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنی إِسْرَائیلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قالواْ لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُّقاتِلْ فِی سَبیلِ اللّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاّ تُقاتِلوا قالوا و ما لَنا أَلاّ نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ و قَدْ أُخْرِجْنا مِن دِیارِنا و أَبْنآئِنا فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْاْ إِلاّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ.246
آیا آن گروه از سران و اشراف بنى اسرائیل را پس از موسى ندیدى که به پیامبرشان گفتند: براى ما زمامدار و فرمانروایى برانگیز تا در راه خدا جنگ کنیم؟ گفت: آیا احتمال نمى‏دهید اگر جنگ بر شما مقرّر و لازم شود، جنگ نکنید؟ گفتند: ما را چه هدف و مرادى است که در راه خدا جنگ نکنیم، در حالى که از میان خانه‏ها و فرزندانمان بیرون رانده شده‏ایم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرّر و لازم شد، همه جز اندکى از آنان روى گرداندند؛ و خدا به ستمکاران داناست.
و قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قالوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ و لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ و زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ.247
و پیامبرشان به آنان گفت: بى‏تردید خدا طالوت را براى شما به زمامدارى برانگیخت. گفتند: چگونه او را بر ما حکومت باشد و حال آنکه ما به فرمانروایى از او سزاوارتریم، و به او وسعت و فراخى مالى داده نشده؟ [پیامبرشان] گفت: خدا او را بر شما برگزیده و وى را در دانش و نیروى جسمى فزونى داده؛ و خدا زمامداریش را به هر کس که بخواهد عطا مى‏کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست.247
و قالَ لَهُمْ نِبیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التّابوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ و بَقیَّةٌ مِّمّا تَرَکَ آلُ مُوسَى و آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِکَةُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنینَ. و پیامبرشان به آنان گفت: یقیناً نشانه فرمانروایى او این است که آن صندوق [که موسى را در آن گذاشتند و به دریا انداختند] نزد شما خواهد آمد، در آن آرامشى از سوى پروردگارتان است، و باقى‏مانده‏اى از آنچه خاندان موسى و هارون به جا گذاشته‏اند [چون الواح تورات، عصاى موسى و عمامه هارون] و فرشتگان آن را حمل مى‏کنند، البته در آن نشانه‏اى براى شماست اگر مؤمن باشید.248
فَلَمّا فَصَلَ طالوتُ بِالْجُنودِ قالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی و مَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ فَلَمّا جاوَزَهُ هُوَ وَالَّذینَ آمَنوا مَعَهُ قالوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالوتَ وَجُنودِهِ قالَ الَّذینَ یَظُنّونَ أَنَّهُم مُّلاقُو اللّهِ کَم مِّن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ.249
پس زمانى که طالوت با سپاهیان [براى جنگ] بیرون رفت، گفت: بى‏تردید خدا شما را به وسیله نهر آبى آزمایش مى‏کند؛ پس هر که [به هنگام تشنگى] از آن بنوشد از من نیست و هر که از آن نخورد از من است، مگر کسى که با دستش کفى آب برگیرد [که او نه از من است و نه مردود از سپاه] . پس جز اندکى از آنان همگى از آن نوشیدند. و زمانى که او و کسانى که با او ایمان آورده بودند از نهر گذشتند، [گروهى] گفتند: ما را امروز قدرت مقابله با جالوت و سپاهیانش نیست. ولى کسانى که یقین داشتند که دیدارکننده خدایند، گفتند: چه بسا گروه اندکى که به توفیق خدا بر گروه بسیارى پیروز شدند، و خدا باشکیبایان است.249
و لَمّا بَرَزوا لِجالوتَ و جُنودِهِ قالوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً و ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ. و چون [طالوت و اهل ایمان] براى جنگ با جالوت و سپاهیانش ظاهر شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شکیبایى فرو ریز، و گام‏هایمان را استوار ساز، و ما را بر گروه کافران پیروز گردان.250
فَهَزَموهُم بِإِذْنِ اللّهِ و قَتَلَ داوودُ جالوتَ و آتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ و عَلَّمَهُ مِمّا یَشاءُ و لَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ و لَـکِنَّ اللّهَ ذو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمینَ. پس آنان را به توفیق خدا شکست دادند. و داود جالوت را کشت و خدا او را فرمانروایى و حکمت داد و از آنچه مى‏خواست به او آموخت. و اگر خدا برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمى‏کرد، قطعاً زمین را فساد فرا مى‏گرفت؛ ولى خدا نسبت به جهانیان داراى فضل و احسان است.251
تِلْکَ آیاتُ اللّهِ نَتْلوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ و إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ. این [داستان‏ها] نشانه‏هاى خداست که به حقّ و راستى بر تو مى‏خوانیم و یقیناً تو از فرستادگانى.252
تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللّهُ و رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ و آتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ و أَیَّدْناهُ بِروحِ الْقُدُسِ و لَوْ شاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ ما جاءتْهُمُ الْبَیِّناتُ و لَـکِنِ اخْتَلَفوا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ و مِنْهُم مَّن کَفَرَ و لَوْ شاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلوا و لَـکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُریدُ.253
از آن فرستادگان برخى را بر برخى برترى بخشیدیم. از آنان کسى است که خدا با او سخن گفت، و برخى از آنان را درجات و مراتبى بالا برد. و عیسى بن مریم را دلایل و نشانه‏هاى روشن دادیم و او را به وسیله روح القدس توانایى بخشیدیم. و اگر خدا مى‏خواست مردمی که بعد از آنان آمدند، پس از آنکه دلایل و براهین روشن به آنان رسید، با هم نمى‏جنگیدند، ولى اختلاف کردند، پس برخى از آنان ایمان آوردند و برخى کفر ورزیدند، قطعاً خدا اگر مى‏خواست نمى‏جنگیدند، ولى خدا آنچه را مى‏خواهد انجام مى‏دهد.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا أَنفِقوا مِمّا رَزَقْناکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاّ بَیْعٌ فیهِ و لا خُلَّةٌ و لا شَفاعَةٌ وَالْکَافِرونَ هُمُ الظّالِمونَ. اى اهل ایمان! از آنچه به شما روزى کرده‏ایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزى بیاید که در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى؛ و تنها کافران ستمکارند.254
اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ و لا نَوْمٌ لَّهُ ما فِی السَّماواتِ و ما فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ و ما خَلْفَهُمْ و لا یُحیطونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَالأَرْضَ و لا یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا و هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ (255) لا إِکْراهَ فِی الدّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ و یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصامَ لَها وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (256)‏ اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّوُرِ وَالَّذینَ کَفَرواْ أَوْلِیآؤُهُمُ الطّاغوتُ یُخْرِجونَهُم مِّنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدونَ (257)
خداى یکتا که جز او هیچ معبودى نیست، زنده و قائم به ذات [و مدّبر و برپا دارنده و نگه دارنده همه مخلوقات] است، هیچ‏گاه خواب سبک و سنگین او را فرا نمى‏گیرد، آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمین است در سیطره مالکیّت و فرمانروایى اوست. کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه را پیش روى مردم است [که نزد ایشان حاضر و مشهود است] و آنچه را پشت سر آنان است] که نسبت به آنان دور و پنهان است] مى‏داند. و آنان به چیزى از دانش او احاطه ندارند مگر به آنچه او بخواهد. تخت] حکومت، قدرت و سلطنت] ش آسمان‏ها و زمین را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقت‏آور نیست؛ و او بلند مرتبه و بزرگ است 
در دین، هیچ اکراه و اجبارى نیست [کسى حق ندارد کسى را از روى اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسى باید آزادانه با به کارگیرى عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد] . مسلماً راه هدایت از گمراهى [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گرى است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بى‏تردید به محکم‏ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست 
خدا سرپرست و یار کسانى است که ایمان آورده‏اند؛ آنان را از تاریکى‏ها [ى جهل، شرک، فسق وفجور] به سوى نورِ [ایمان، اخلاق حسنه و تقوا] بیرون مى‏برد. و کسانى که کافر شدند، سرپرستان آنان طغیان گرانند که آنان را از نور به سوى تاریکى‏ها بیرون مى‏برند؛ آنان اهل آتش‏اند و قطعاً در آنجا جاودانه‏اند
أَلَمْ تَرَ الَى الَّذی حَآجَّ إِبْرَاهیمَ فی رِبِّهِ أَنْ آتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْرَاهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحْیی و یُمیتُ قالَ أَنَا أُحْیی و أُمیتُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَاللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ. آیا ننگریستى به کسى که چون خدا او را پادشاهى داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش به مجادله پرداخت؟ هنگامى که ابراهیم گفت: پروردگارم کسى است که زنده مى‏کند و مى‏میراند، گفت: من هم زنده مى‏کنم و مى‏میرانم [و دو زندانى را حاضر کرد و یکى را آزاد و دیگرى را کشت.] ابراهیم گفت: مسلماً خدا خورشید را از مشرق بیرون مى‏آورد، تو آن را از مغرب برآور! پس آنکه کافر شده بود، متحیر و مبهوت شد. و خدا گروه ستم‏گر را هدایت نمى‏کند.258
أوْ کَالَّذی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ و هِیَ خاویَةٌ عَلَى عُروشِها قالَ أَنَّى یُحْیی هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِئَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعامِکَ وَشَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمارِکَ و لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظامِ کَیْفَ نُنشِزُها ثُمَّ نَکْسوها لَحْماً فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ. یا چون آن کسى که به دهکده‏اى گذر کرد در حالى که دیوارهاى آن بر روى سقف‏هایش فرو ریخته بود [و اجساد ساکنانش پوسیده بود] گفت: خدا چگونه اینان را پس از مرگشان زنده مى‏کند؟ پس خدا او را صد سال میراند، سپس وى را برانگیخت، به او فرمود: چه مقدار درنگ کرده‏اى؟ گفت: یک روز یا بخشى از یک روز درنگ کرده‏ام. فرمود: بلکه صد سال درنگ کرده‏اى! به خوراکى و نوشیدنى خود بنگر که [پس از گذشت صد سال و رفت و آمد فصول چهارگانه] تغییرى نکرده، و به درازگوش خود نظر کن [که جسمش متلاشى شده، ما تو را زنده کردیم تا به پاسخ پرسشت برسى و به واقع شدن این حقیقت مطمئن شوى]، و تا تو را نشانه‏اى [از قدرت و ربوبیّت خود] براى مردم [در مورد زنده شدن مردگان] قرار دهیم، اکنون به استخوان‏ها[ىِ درازگوشت] بنگر که چگونه آنها را برمى‏داریم و به هم پیوند مى‏دهیم، سپس بر آنها گوشت مى‏پوشانیم. چون [کیفیتِ زنده شدنِ مردگان] بر او روشن شد، گفت: اکنون مى‏دانم که یقیناً خدا بر هر کارى تواناست.259
‏و إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِـی الْمَوْتَى قالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قالَ بَلَى وَلَـکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ. و [یاد کنید] هنگامى که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که مردگان را چگونه زنده مى‏کنى؟ فرمود: آیا ایمان نیاورده‏اى؟! گفت: چرا، ولى خواستم تا قلبم آرامش یابد. فرمود: پس چهار پرنده بگیر و آنها را به خود نزدیک کن، و بعد از کشتن و مخلوط کردنشان به هم بر هر کوهى بخشى از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان که شتابان به سویت مى‏آیند؛ و بدان که یقیناً خدا تواناى شکست‏ناپذیر و حکیم است.260
مَّثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ. مَثَل آنان که اموالشان را در راه خدا انفاق مى‏کنند، مانند دانه‏اى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه‌ای صد دانه باشد؛ و خدا براى هر که بخواهد چند برابر مى‏کند و خدا بسیار عطا کننده و داناست.261
الَّذینَ یُنفِقونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعونَ ما أَنفَقوا مَنّاً و لا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ و لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ و لا هُمْ یَحْزَنونَ. کسانى که اموالشان را در راه خدا انفاق مى‏کنند، سپس منت و آزارى به دنبال انفاقشان نمى‏آورند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است، و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند.262
قَوْلٌ مَّعْروفٌ و مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِّن صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أَذًى وَاللّهُ غَنِیٌّ حَلیمٌ. گفتار پسندیده و گذشت، بهتر از آن نیکی و بخشش است که به دنبالش آزارى باشد، و خدا بى‏نیاز و بردبار است.263
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تُبْطِلوا صَدَقاتِکُم بِالْمَنِّ وَالأذَى کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ و لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لاّ یَقْدِرونَ عَلَى شَیْءٍ مِّمّا کَسَبوا وَاللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ. اى اهل ایمان! صدقه‏هاتان را با منت و آزار باطل نکنید، مانند کسى که مالش را به ریا به مردم انفاق مى‏کند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد، که وصفش مانند سنگ سخت و خارایى است که بر آن [پوششى نازک از] خاک قرار دارد و رگبارى تند و درشت به آن برسد و آن سنگ را صاف [و بدون خاک] واگذارد [این ریاکاران] به چیزى از آنچه کسب کرده‏اند دست نمى‏یابند و خدا مردم کافر را هدایت نمى‏کند.264
و مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ و تَثْبیتاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِما تَعْمَلونَ بَصیرٌ. و مثل کسانى که اموالشان را براى خشنودى خدا و استوار کردن نفوسشان انفاق مى‏کنند، مانند بوستانى است در جایى بلند که بارانى تند به آن برسد، در نتیجه میوه‏اش را دو چندان بدهد، و اگر باران تندى به آن نرسد باران ملایمى مى‏رسد و خدا به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست.265
أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخیلٍ وَأَعْنابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهارُ لَهُ فِیها مِن کُلِّ الثَّمَراتِ وَأَصابَهُ الْکِبَرُ و لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصَابَها إِعْصارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرونَ.266
آیا یکى از شما دوست دارد که او را بوستانى از درختان خرما و انگور باشد که از زیرِ آن نهرها جارى است و براى وى در آن بوستان از هرگونه میوه و محصولى باشد، در حالى که پیرى به او رسیده و داراى فرزندان ناتوان است، پس گردبادى که در آن آتش سوزانى است به آن بوستان برسد و یکپارچه بسوزد؟ [ریا و منت و آزار به همین صورت انفاق را نابود مى‏کند]. این گونه خدا آیاتش را براى شما توضیح مى‏دهد تا بیندیشید.266
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا أَنفِقوا مِن طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ و مِمّا أَخْرَجْنا لَکُم مِّنَ الأَرْضِ و لا تَیَمَّمُواْ الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقونَ و لَسْتُم بِآخِذیهِ إِلاّ أَن تُغْمِضوا فیهِ وَاعْلَموا أَنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ. اى اهل ایمان! از پاکیزه‏هاى آنچه به دست آورده‏اید، و آنچه براى شما از زمین بیرون آورده‏ایم، انفاق کنید و براى انفاق کردن دنبال مال ناپاک و بى‏ارزش و معیوب نروید، در حالى که اگر آن را به عنوان حقّ شما به خود شما مى‏دادند، جز [با] چشم پوشى [و دلسردى] نمى‏گرفتید و بدانید که خدا، بى‏نیاز و ستوده است.267
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ و یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشاءِ وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ و فَضْلاً وَاللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ. شیطان، شما را از تهیدستى و فقر مى‏ترساند، و شما را به کار زشت امر مى‏کند، و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مى‏دهد؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست.268
یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشاءُ و مَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً و ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبابِ. حکمت را به هر کس بخواهد مى‏دهد و آنکه به او حکمت داده شود، بى‏تردید او را خیر فراوانى داده‏اند، و جز صاحبان خرد، کسى متذکّر نمى‏شود.269